افسانه ی " یِلَنگ = یِه چوم یِه لَنگ" در اشکورات
آنچه در اذهان عمومی به ویژه پیران ، موجود است چنین است : بعضی ها معتقدند که جانوری است که شباهت زیادی به انسان دارد ولی بسیار قوی و نیرومند است و هیکل درشت و بی قواره دارد . دارای یک چشم درشت ونورانی در وسط پیشانی است ( البته نورانی بودن در اینجا ، همان تیز بین بودن است ) و نیز دارای یک پای بسیار بزرگ است که بعنوان مثال : جا پایش را به شعاع یک «سینی بزرگ مسی» میپندارند . دشمن نوع انسان است و بیشتردر قلب جنگل های شمال ، جاهای بسیار مخوف و وحشتناک و آنهم به هنگام شب پیدا می شود . نشانه ی ابراز وجودش هم ، صدا کردن افراد به نام است تا آنها را چنگ آورده و بخورد . ( افرادی که به هنگام شب و بنا به ضرورت به قلب جنگل و قسنتهای ترسناک جنگل رفته اند ) اما دلیل دشمنی وی با نوع انسان و نیز اطلاع داشتن وی از نام و نشان اینگونه افراد ، به درستی روشن نیست.
بعضی های دیگر معتقدند که این جانور «یَلنگ» نام دارد ، نه به دلیل اینکه دارای یک پا است ، بلکه چون جانور بسیار قوی و تنومندی است و کسی را ، از نوع بشر ، یارای برابری و مقابله با او نیست او را « یل » یا « یَلنگ» یعنی جانوری بسیار قوی و خطرناک نامیده اند .
آنجه مسلم است موجوداتی در قدیم وجود داشت که به هیچ وجه با عقاید امروزی ما جور در نمی آید. مثلاً «اساطر» اسکیموها ، حکایت از آن دارد که قبایل اولیّه توسط (خدایانی) که دارای بالهای برنجی بوده به زمین منتقل شده اند و دانایان سالخورده ی سرخ پوست عقیده دارند : «مرغ طوفان» نخستین بار آتش و میوه را به آنان شناسانده است. در کتابی بعنوان «ارّابه ی خدایان» نوشته : اریک فون دنیکن، ترجمه ی دکتر محمد علی نجفی ، از ماشینهای پرنده ای به نام « مروارید آسمان» نام برده شده است و تاکید شده که این حقایق جزو اسرار است و برای توده نیست .
بنابراین موجودات غول پیکری چون : یَه لنگ ، غول ، پیربابو و سیا گالش موجوداتی هستند که از میلیونها سال پیش، سینه به سینه به نسل امروز منتقل شده اند .
|